کد مطلب:35457 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:242

قرآن مجید











نهادیم چون پای در این جهان
به سر سقف، فیروزه آسمان


به زیر قدم پرنیان چمن
به طاق سرا اختران انجمن


سرا گرم و روشن ز خورشید و ماه
به فرخنده روز و شبان سیاه


ز اجرام، روشن برین آسمان
ز ناچیز كرمی به خاك اندر آن


طبیعت همه سر به فرمان تو
شب و روز دربند پیمان تو


دراندیشه رفتی تو ای نامدار
ترا از چه دادند این اقتدار


گر اندیشه كردی بدین اقتدار
كه دادت خدا می شوی وامدار


به انعام حق، گر بگویی سپاس
شوی لاجرم خود وظیفه شناس


وظیفه شناس ار نماید قیاس
نخستین قدم می شود خودشناس


اگر ارزش خویش پیدا كنی
به دنیا وظیفه تو ایفا كنی


به تكلیف خویش، ار شوی آشنا
نداری به هر كار سستی روا


كسی كو شناسد تن خویش را
ز خلقت شناسد كم و بیش را


بشر در میان همه زنده ها
معلق بود بین ارض و سما


زمانی به نیروی شهباز فكر
چو اندیشه پر می كشد بر سپهر


دگر باره مجذوب مادر شود
به یك لحظه با خاك همسر شود


همین مختلف طبع آشفته حال
ورا كرده مرموزتر از خیال


همین با خودی بودن و بیخودی
به او داده یك حالت سرمدی


بود كار پیغمبران خدا
بشر با وظیفه كنند آشنا


كه قرآن در این باره باشد گواه
در آنجا كه فرموده باشد اله

[صفحه 24]

هدف ز آفرینش، عبادت بود
به جن و بشر، حكم، طاعت بود


چو انجام گردد وظیفه به خیر
به راه تكامل كند خلق، سیر


كلام خدا رهبر توده ها
به راه تكامل بود رهنما


بشر بر چنین رشته ای استوار
چو پیچد به لغزش نگردد دچار


به جمعی كه قرآن شود راهبر
نباشد بدان جمع، خوف و خطر


چو روز قیامت شود آشكار
شفاعت كند قوم فرمانگذار


به ناچار این نكته خود گفتنیست
كه قرآن همی جمع اوراق نیست


به جلدی درآورده گردن كنی
و یا در سرازیب دامن كنی


كه منظور قرآن، قوانین اوست
عمل كردن آن قوانین نكوست


شناسی وظیفه به پندار نیك
مسلمان پاكی به كردار نیك


كه قرآن، ستمكار را دشمن است
ستم پیشه را خصم جان و تن است


چنان از ستم بغض دارد مدام
كه شرك خدا را نهد ظلم نام


بود یاور مردم استوار
همی خلق فعال را دوستدار


بفرمود قرآن ز قول خدا
كه ما دوستداریم آن بنده را


كه ثابت بود همچو كوه استوار
كند روز و شب، شكر پروردگار


فرشته در آغوش دارد ورا
نشاید فراموش سازد ورا


به فرمان قرآن دورویی بد است
دورنگی، نمودار نابخرد است


دورویی كند رخنه مانند آب
كه كوهی نمك را نماید خراب


به جمعی چو آمیختی لاجرم
قوانین آنان بدان محترم


به هر آرزو، توده را یار باش
بیامیز با جمع و هشیار باش


به قرآن ز پیشینیان داستان
چو خوانی همی پند گیری از آن


مپندار افسانه كاین داستان
از آن شد كه عبرت بگیری از آن


زبان را بود راستگویی فروغ
بیندیش و پرهیز كن از دروغ


بلای عجیبی بود این زبان
نگهدار، كاتش برآید از آن


به بیهوده ای كز دهن سرزند
زمانی جهانی به هم برزند


رشید است آن كس كه او را زبان
به فرمان اندیشه باشد عنان


كسی باشد از رسته ی مومنان
كه هموار باشد دلش با زبان

[صفحه 25]

منافق به هر جا دورویی كند
زبانش همه یاوه گویی كند


بفرمود پیغمبر پاك دین
كسی رستگار است اندر زمین


كه فردا چو حاضر شوند انجمن
به محشر شود پاك دست و دهن


به مال و به خون و آبروی كسی
میالای خود تا به مقصد رسی


بود خصم قرآن كسی بی گمان
كه گوید همی غیبت دیگران


به رنج است آن سان از آن بی خرد
كه گوید تن مرده را می خورد


بپوش و مجوی عیبهای كسی
كه ناچار خود عیب داری بسی


بدان دم كه خود عیب گیری ز كس
در آن لحظه، خود را به فریاد رس


خوشا آن كسی كز گناهان خویش
به شرمندگی حال دارد پریش


پس ای بندگان خدای جهان
ز قرآن بگیرید اندرز جان


ببندید اندرز قرآن به كار
كه باشید در دو سرا رستگار


شما را سپارم كنون بر خدا
بدان مهربان ایزد رهنما

[صفحه 26]


صفحه 24، 25، 26.